توضیحات: وقتی زنگ در به صدا در می آید ریگان فاکس در اتاق نشیمن خود است. در حالی که بلند می شود و به آن پاسخ می دهد ، لبخند شیطنت آمیزی برای خودش می زند. وقتی در را باز می کند ، دوست دخترش ، گیا پیج ، از او استقبال می کند. سلام! گیا لبخند می زند ، کمی عصبی است. سلام ، ریگان با اشاره به معاشقه می گوید. ریگان می گوید او متأسف است ، اما ویتنی اینجا نیست. اوه ، خوب ، آنها قرار بود امروز با هم ملاقات کنند ، گیا با ناامیدی می گوید. خوب ، او باید زود برگردد ، چرا گیا منتظر او نیست اینجا؟ ریگان با اشاره به گیا می گوید که بیاید داخل. اوه ... اوه ... باشه! گیا می گوید. ویتنی فقط به فروشگاه رفت ، نباید زیاد طول بکشد ، ریگان لبخند می زند وقتی روی مبل می نشینند. بنابراین ویتنی و او مدتی است با هم هستند ، خب؟ ریگان با صحبت های کوچک کردن زوری خاله می پرسد: "حتماً به نقطه عطفی بزرگ دست یافته اید؟" ام ، بله ، چون هر دو 23 ساله شدند ، بنابراین ... تقریباً یک سال است که گیا لبخند می زند. ویتا شگفت انگیز است ، گیا اظهار می دارد. او واقعاً خوش شانس است که با او است ، گیا صادقانه می افزاید. "از جایی که من نشسته ام ، به نظر می رسد که او نیز بسیار خوش شانس است. شما "فوق العاده" ، ریگان به آرامی می گوید. اوه ، وای ، متشکرم ، گیا متواضعانه می گوید. گیا می گوید او قطعاً می تواند ببیند که ویتنی زیبایی خود را از کجا می آورد. خوب ، او STEPMOM ویتنی است ، نه مادر واقعی او ، اما او هر جا که بتواند تعریف می کند! ریگان می خندد. البته ... وای ، DUH! او این را می دانست ، گیا می خندد. متاسفم ، او فقط ... وقتی عصبی است می تواند کمی ناخوشایند شود ، گیا می گوید. چرا عصبی است؟ ریگان آگاهانه می پرسد. اوه ، هیچ ، این ... احمقانه است ، گیا سعی می کند آن را تکان دهد. "اوه ... فکر می کنم می بینم این چیست ... آیا کمی به من فشار می آوری؟" ریگان با طعنه می پرسد. اوه نه! گیا سریع دروغ می گوید و می خندد انگار مسخره ترین چیزی است که تا به حال شنیده است. گیا می گوید: دوست داشتن نامادری دوست دخترش ... فقط اشتباه خواهد بود ، اما با ظاهر چهره او مشخص است که این اشتباه بودن فقط بر جذابیت می افزاید. ریگان به آرامی می گوید نیازی به خجالت نیست. او خجالت نمی کشد! گیا با خنده عصبی ادامه می دهد. وقتی قفل می شوند ، یک لحظه شارژ وجود دارد. 'می توانم یک راز را با شما در میان بگذارم؟' ریگان می خواهد مزیت خود را تحت فشار قرار دهد. ام ... مطمئنا ، گیا می گوید. ریگان به او نزدیک می شود. ریگان با اغوا می گوید: "من هم با شما علاقه زیادی دارم." چشمان گیا گشاد شده است. "B-but I DON'T--" Gia stammers، اما قطع می شود وقتی که ریگان تکیه می دهد و او را می بوسد. گیا دستگیر شده ، بوسه خود را با اشتیاق باز می گرداند. اما پس از یک لحظه ، گیا دوباره به زمین می آید و جدا می شود. اوه ، اوه ... این ... این ... این نمی تواند رخ دهد ، گیا می گوید ، به سختی نفس می کشد. او نمی تواند این کار را با ویتنی انجام دهد ، گیا محکم می افزاید. ریگان می گوید: "به من اعتماد کن ، نیازی نیست نگران ویتنی باشی." گیا به لذت فیزیکی کاملاً تسلیم می شود ، دلیلش فراموش می شود. او ریگان را در حالی که لباس هایش را بر تن می کند ، می بوسد. وقتی ریگان به زانو در می آید و گربه گیا را می خورد ، ناپدری ریگان ، ویتنی رایت ، ناگهان وارد می شود و عصبانی به نظر می رسد. اما گیا شگفت زده می شود که می فهمد تنها چیزی که ویتنی از آن عصبانی است این است که مادرش منتظر او نبود تا او سه نفره ای را که در آن زمان برنامه ریزی کرده بودند ، آغاز کند. ویتنی کنار می رود و مشتاق پیوستن است و زمان از دست رفته را جبران می کند. ممکن است ویتنی کمی دیر رسیده باشد ، اما بهتر است دیرتر از هرگز! داستان با الهام از ارسال اصلی توسط عضو Girlsway ، Nyx!
جدید فیلم سکسی برچسب #انزال زن #بین نژادهای مختلف #خال کوبی #مو کوتاه #هاردکور #پستان گنده مرور